از لابلاي لحظه هاي تلخ و غمگينم
تو روز روشن اين همه تاريكي ميبينم
با اينكه از هرلحظه ي آينده بيزارم
با اين همه بازم به اين آينده شك دارم
اين بدبياريا تقصير من نبود
اينكه تو هم بري تقدير من نبود
اين حال و روزمه از غصه تب كنم
هر روزم اين شده روزامو شب كنم
نظرات شما عزیزان: